سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر کس جویای حکمت است، باید خاندان مرا دوست بدارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 96 شهریور 19 , ساعت 9:49 عصر

شعر در مورد آسمان

شعر در مورد آسمان,شعر در مورد آسمان ابری,شعر در مورد آسمان شب,شعر در مورد آسمان و زمین,شعر در مورد آسمان پر ستاره,شعر در مورد اسمان ابری,شعری در مورد آسمان,شعری در مورد آسمان,شعر در مورد اسمان ابی,شعر کوتاه در مورد آسمان,شعری درمورد آسمان ابری,شعر درباره آسمان ابری,شعر کوتاه در مورد آسمان ابری,شعر در مورد آسمان و ابر,شعر زیبا درباره آسمان ابری,شعر نو درباره آسمان ابری,شعر درمورد اسمان شب,یک بیت شعر در مورد اسمان شب,شعر کوتاه درمورد آسمان شب,شعر درباره اسمان شب,شعر کوتاه درباره اسمان شب,شعری در مورد اسمان شب,شعر در باره آسمان شب,شعر کوتاه در مورد اسمان شب,یک شعر در مورد آسمان شب,شعری در مورد آسمان آبی,شعری در مورد آسمان شب,شعر در مورد آسمان آبی,شعر درباره آسمان آبی,شعر نو در مورد آسمان آبی,شعر درمورد اسمان ابی,شعر کوتاه در مورد آسمان شب,شعر کوتاه درباره آسمان,شعری کوتاه در مورد آسمان شب,شعری کوتاه درباره آسمان شب,شعر آسمان,شعر آسمان آبی,شعر آسمان ابری,شعر آسمان هم زمین میخورد,شعر آسمان آبی سهراب,شعر آسمان آبی زمین پاک,شعر آسمان آبی گرفت,شعر آسمان آبیست,شعر اسمان ابی,شعر درباره آسمان آبی,شعر نو آسمان آبی,شعر در وصف آسمان آبی,شعر درمورد آسمان آبی,شعر اسمان ابریست,شعر اسمان ابری,شعر آسمان ابر,شعر درباره آسمان ابری,شعر آسمان همیشه ابری نیست,شعر برای آسمان ابری,شعر نو آسمان ابری,شعری درمورد آسمان ابری,شعر در مورد آسمان ابری,شعر آسمان هم زمین میخورد چارتار,شعر آسمان هم زمین میخورد از کیست,شعر آسمان هم زمین میخورد از چارتار,شعر ترانه آسمان هم زمین می خورد,آسمان هم زمین می خورد شعر,شعر آهنگ آسمان هم زمین میخورد,متن شعر آسمان هم زمین میخورد چارتار,شاعر شعر آسمان هم زمین میخورد,متن شعر اسمان هم زمین میخورد از چارتار

شعر در مورد آسمان

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آسمان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

آنکه بر دار شد مسیح گلست
وآنکه بر آسمان مسیح دلست
فیض باید به آسمان قایم
تا بماند چو آسمان دایم
شوخ چشمی آسمان دان اینک
بر سرت آسمان را گذرست
ز آسمان خواست داد خاقانی
داد کس آسمان دهد؟ ندهد
نقش بختش بر آسمان بستند
عقد اقبالش اختران بستند
خداوند هفت آسمان و زمین
زمین گستر و آسمان آفرین
ز خورشید مه را جدائی دهد
شب و روزشان روشنائی دهد
ز آسمان حق بتاب ای آفتاب
اختران آسمان را برشکن
آسمان بر سرم فسون خوانده
من معلق چو آسمان مانده
زمین زاده آسمان تاخته
زمین و آسمان را پس انداخته
لشکرت گر بر آسمان تازد
آسمان با زمین یکی سازد

در چار دیوار باغ

شرابی دیرینه

خم را می شکند

و سر می رود

از لب جهان

چنان بی کرانه ای

که هر ستایشی

محدودت می کند

شعر در مورد آسمان


نوشته شده توسط اردوان اردوان | نظرات دیگران [ نظر] 
یکشنبه 96 شهریور 19 , ساعت 6:21 عصر

شعر در مورد تهران

شعر در مورد تهران,شعر در مورد تهران قدیم,شعر در مورد شهر تهران,شعر زیبا در مورد تهران,شعر کوتاه در مورد تهران,شعر طنز در مورد تهران,شعر شهریار در مورد تهران,شعر در مورد بازار تهران,شعری در مورد شهر تهران,شعر استاد شهریار درمورد تهرانی ها,شعر درباره تهران قدیم,شعری درباره شهر تهران,شعر درباره شهر تهران,شعر نو درمورد شهر تهران,شعری زیبا در مورد تهران,شعر زیبا درباره تهران,شعری کوتاه در مورد تهران,شعر کوتاه درباره تهران,شعر طنز درباره تهران,شعر شهریار در مورد تهرانی ها,شعر استاد شهریار در مورد تهران,شعر شهریار درباره تهران,شعر شهریار در باره تهرانی ها,شعر شهریار در باره تهرانی,دانلود شعر شهریار در مورد تهرانی ها,شعر استاد شهریار در مورد تهرانیا,شعر استاد شهریار در مورد تهرانی,شعر استاد شهریار درباره تهرانی ها,شعر تهران,شعر تهران یغما گلرویی,شعر تهران رستم بیگلو,شعر تهران سپانلو,شعر تهران محسن نامجو,شعر تهرانی شهریار,شعر تهران مازراتی,شعر تهران شهریار,شعر تهران سیاوش قمیشی,شعر تهرانی,شعر تهران از یغما گلرویی,شعر تهران محمد علی سپانلو,متن شعر تهران محسن نامجو,شعر تهرانی استاد شهریار,شعر تهران تهرانی شهریار,شعر ای تهرانی شهریار,شعر تهران و تهرانی استاد شهریار,متن شعر تهرانی شهریار,شعر تهران مازراتی زدبازی,شعر تهران مازراتی,متن شعر تهران مازراتی,دانلود شعر تهران مازراتی,تکست شعر تهران مازراتی,متن شعر تهران مازراتی زدبازی,متن شعر زدبازی تهران مازراتی,معنی شعر تهران مازراتی,دانلود شعر تهران مازراتی از زدبازی,شعر شهریار تهران تهرانی,شعر استاد شهریار تهران و تهرانی,شعر شهریار تهران وتهرانی,شعر تهران از شهریار,شعر تهران وتهرانی از شهریار,شاعر شعر تهران سیاوش قمیشی,شعر تهران سیاوش قمیشی,شعر منو تهران سیاوش قمیشی,دانلود شعر تهران از سیاوش قمیشی,متن شعر منو تهران سیاوش قمیشی,متن شعر آهنگ تهران سیاوش قمیشی,شعر جدید سیاوش قمیشی تهران,شعر الا تهرانیا انصاف میکن,شعر الا تهرانیا,شعر میلاد تهرانی,شعر الا تهرانیا انصاف,شعر الا ای تهرانیا شهریار

شعر در مورد تهران

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد تهران برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

اواز سر میکنم.

اوازی به نرمی جداییی و جز خردن خاطره ها.

سرطان بگیر

ای سنگ جان پریده روح من

گذشت و در گذشت و در امیخت با طناب دار

خسته از منظره شهر

خسته از منظره ی تلخ تهران

خسته از استفراغ های الوده در گلو

به بی صدا گریه کردن یک مرد مصلوب

شعر در مورد تهران

با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟

با غربت مهمان کُش تهران چه بگویم؟

شعر در مورد تهران قدیم

شعرهایم با هوای شهر تهران جور نیست

گرچه راه خانه تا این شهر چندان دور نیست

شعر در مورد شهر تهران

شاعر تهرانی من،‌ باز هم تهران بمان

آن چنانی هم که می گویم هوا ناجور نیست

شعر زیبا در مورد تهران

پیشم نباشی گریه می کنم

پیشم نباشی غصه میخورم

تو بام تهران با چشای خیس

هرچی چراغ زردِ میشمرم

شعر کوتاه در مورد تهران

میترسم از این شهر لعنتی

از بام تهران از شمال شهر

از کافه های دنج با کلاس

از قهوه های تلخ مثل زهر

شعر طنز در مورد تهران

میترسم اینکه گمت کنم

میترسم عشقم بی اثر بشه

دریاچه چیتگر بدون تو

میتونه با اشکم خزر بشه

شعر شهریار در مورد تهران

تهران شلوغه دستمو بگیر

همدست من باشو ولم نکن

اینجا منو دور از تو میکُشه

این ظلمو در حق دلم نکن

شعر در مورد بازار تهران

تناقض تهران امروز را دوست دارم.

می‌گویند ما روی دیو نشسته‌ایم.

ضحاک اژدهایی است که در کوه دماوند در بند است

و هرچند وقت یک بار زنجیرهایش را می‌جود و زلزله می‌آید

شعری در مورد شهر تهران

از روی پل حافظ که رد می‌شوی‌،

روی پشت‌بام‌ خانه‌ها لباس‌هایی است

که انگار با باد دوره ناصرالدین‌شاه خشک می‌شود،

من این هم‌زمانی گذشته و آینده را دوست دارم.

شعر استاد شهریار درمورد تهرانی ها

می نویسم . در اتاق خودم.

که تکه ای است از یک خانه بی قواره

مثل همه خانه های تهران

اما اتاق من از دنیا بریده است. مثل خودم

شعر درباره تهران قدیم

از تهران که می‌گویم به دریا می‌رسم

از خودم از تو

از آسمان که می‌گویم به دریا می‌رسم

از دریا که فاصله می‌گیرم

که فراموش می‌کنم

که دوباره شروع می‌کنم

به دریا می‌رسم

کجای دریا نشتی دارد

که تمام رابطه‌های من عاشقانه می‌شوند

خیس می‌شوند و به دریا می‌رسند.

شعری درباره شهر تهران

شاخه ای رُز، در لیوان لب پریده

این فوق العاده ترین تصویر در خانه ی من است

وقتی از بی قرارترین ملاقات عمرم برگشته ام

اینجا تهران است

اما هر چه به من نزدیکتر می‌شوی

خانه ها منارجنبان می شوند!

شعر درباره شهر تهران

تهران تو را به اندازه کف پاهایت می شناسد !

من مثل کف دستهایم !

باید می‌دانستیم،

کوچه ها اتاق های خصوصی مناسبی نیستند

این را پنجره ای که محکم خودش را بست گوشزد کرد .

و غروب مرد گرفته ای بود،

که ساعتی پیش،

در انتهای خیابان زیر ماشین رفت.

شعر نو درمورد شهر تهران

وقتش شده به خانه برگردی

دور می شوی و دست تکان می دهی،

شالیزارها خشکشان می زند،

نهنگی خسته،

در یک پارک جان می کَ نَ د.و منارجنبان های تهران،

خانه های سیاهی می شوند

در جدولی حل نشدنی

که سوال به سوال از خانه دور ترم می کند .

شعری زیبا در مورد تهران

نمی ترسم از جنگ

یا زلزله ای که تهران را

در یک شب سیاه می بلعد!

نمی ترسم از احتمال برخورد شهاب سنگ

با زمینی که از یک لحظه به بعد

روی مدار مقرر نمی چرخد

نمی ترسم از تمام شدن توی خواب

یا آخرین لبخندم روی دیوار.

می ترسم این شعر آخری باشد که می نویسم!

گوشی را بردار …

شعر زیبا درباره تهران

لاله زار،

لب های توست

تهران

بی دلیل برای خیابان های َش

اسم انتخاب می کند …

شعری کوتاه در مورد تهران

با شعر سایه چند چو خمیازه های صبح
ما را خمار خمر شب دوش می کنی
تهران بی صبا ثمرش چیست شهریار
نیما نرفته گر سفر یوش می کنی

نوشته شده توسط اردوان اردوان | نظرات دیگران [ نظر] 
یکشنبه 96 شهریور 19 , ساعت 3:55 عصر

شعر در مورد انسانیت

شعر در مورد انسانیت,شعر در مورد انسانیت از مولانا,شعر در مورد انسانیت,شعر در مورد مرگ انسانیت,شعر کوتاه در مورد انسانیت,شعر نو در مورد انسانیت,زیباترین شعر در مورد انسانیت,شعری در مورد انسانیت,شعری زیبا در مورد انسانیت,شعری در مورد مرگ انسانیت,شعر درباره انسانیت,شعر هایی در مورد انسانیت,شعر درباره مرگ انسانیت,شعری کوتاه در مورد انسانیت,شعر کوتاه درباره انسانیت,شعر نو درباره انسانیت,شعرهایی در مورد انسانیت,شعر زیبا در مورد انسانیت,شعر مولانا در مورد انسانیت,شعر زیبا درباره انسانیت,شعر زیبا در مورد انسانیت,اشعار زیبا در مورد انسانیت,شعری زیبا درباره انسانیت,شعر های زیبا در مورد انسانیت,اشعار.زیبا درباره انسانیت,شعرهای زیبا درباره انسانیت,شعر انسانیت,شعر انسانیت مرده بود,شعر انسانیت مرد,شعر انسانیت سعدی,شعر انسانیت مرده,انسانیت شعر اردو,شعر مقام انسانیت,شعر انسانیت,انسانیت شعر نو,شعر درباره انسانیت,شعر مردن انسانیت,شعر در مقام انسانیت,شعر درباره انسانیت,شعر مرگ انسانیت,شعر در مورد انسانیت,شعر در وصف انسانیت,شعر زیبا درباره ی انسانیت,شعری درباره انسانیت,شعر درباره ی انسانیت,شعر زیبا درباره انسانیت,شعر درباره مرگ انسانیت,شعری زیبا درباره انسانیت,شعری درباره ی انسانیت,شعر در مورد انسانیت از مولانا

شعر در مورد انسانیت

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد انسانیت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

فرزندم! تو می‌توانی هرگونه “بودن” را که بخواهی باشی، انتخاب کنی.

اما آزادی انتخاب تو در چارچوب حدود انسان بودن محصور است.

با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی‌معنی است،

که این کلمات ویژه خداست و انسان، و دیگر هیچ‌کس، هیچ‌چیز

شعر در مورد انسانیت

انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد (به خود و جهان)، و می‌آفریند (خود را و جهان را)،

و تعصب می‌ورزد، و می‌پرستد، و انتظار می‌کشد، و همیشه جویای مطلق است،

جویای مطلق. این خیلی معنی دارد.

رفاه، خوشبختی، موفقیت‌های روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به آن صدمه می‌زند.

اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که می‌بینیم در این زندگی مصرفی

و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری، همه دارد پایمال می‌شود.

انسان در زیر بار سنگین موفقیت‌هایش دارد مسخ می‌شود.

علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرت‌مند بدل می‌کند.

تو، هر چه می‌خواهی باشی، باش، اما… آدم باش…”

شعر در مورد انسانیت از مولانا

مگر نمی‌دانی بزرگ‌ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس، تا می‌توانی خر باش،

تا خوش باشی!!…”

شعر در مورد انسانیت

آدم‌هایی که هیچ‌وقت احتیاج به تنهایی ندارند،

آدم‌های کم‌مایه‌ای هستند

شعر در مورد مرگ انسانیت

هر انسان، کتابی است،

چشم به راه خواننده‌اش

شعر کوتاه در مورد انسانیت

این موجود انسانی چه شگفت مخلوقی است!

گاهی در پستی چنان می شود که هیچ جانور کثیفی به او نمی‌رسد،

و گاه در عظمت تا آنجا اوج می‌گیرد که در خیال نیز نمی‌گنجد

شعر نو در مورد انسانیت

هر موجودی در طبیعت “آن‌چنان است که باید باشد”، و تنها انسان است که،

هرگز آن‌چنان که باید باشد، نیست.

آدمی هرچه روح می‌گیرد، و هرچه از آن که “هست” فاصله می‌یابد،

از آن‌که “باید باشد” نیز دورتر می‌شود، و این است که هرکه متعالی‌تر است،

از وحشت ابتذال هراسناک‌تر است،

و از بودن خویش ناخوشنودتر، و این است فرق میان انسان و حیوان

زیباترین شعر در مورد انسانیت

انسان، برخلاف معنی اصطلاحی آن در علم، که بر هر بی‌شاخ و دمی که پیشانی و کف دست‌اش مو نداشته باشد

و راست راست راه برود اطلاق می‌گردد، به بشری گفته می‌شود

که “آگاهی” در او “اراده‌ای” پدید آورده است، که به وی “آزادی” می‌بخشد،

و آزادی یعنی امکان سرپیچی از جبر حاکم و گریز از زنجیر علیت،

که جهان را و جان را می‌آفریند، و به حرکت در می‌آورد،

و به نظم می‌کشد، و اراده می‌کند

شعری در مورد انسانیت

با همه چیز درآمیز، و با هیچ چیز آمیخته مشو!

که در انزوا پاک ماندن، نه دشوار است، و نه با ارزش

شعری زیبا در مورد انسانیت

در این بحث، سخن از ارزش انسانی است، یعنی آنچه که در انسان ملاک ارزش و تعیین ارزش چیست؟

در یک کلمه: “اراده”! فقط و فقط. تفکر هم نیست، خلاقیت هم نیست، چه، این دو، ‌بی‌ “اراده”، کار یک ماشین حساب پیچیده است،

کار یک کارخانه است

شعری در مورد مرگ انسانیت

مقصود از انسان، نه آن نوع حیوان ناطقی است که علوم طبیعی و بیولوژی از آن سخن می‌گویند،

بلکه مقصود آن خودآگاهی، آگاهی، و اراده‌ی آزادی است که:

تصمیم می‌گیرد، انتخاب می‌کند. انسان همواره در انتخاب کردن است

شعر درباره انسانیت

خوشبینی انسان در تاریخ زاییده

جهلش نسبت به خویش است

شعر هایی در مورد انسانیت

برای انسان

چه دردی کشنده‌تر از «بی خبری» است

شعر درباره مرگ انسانیت

تو نیکی می کــن و در دجلــه انـداز

کــه ایــزد در بیــابــانت دهــد بـاز

شعری کوتاه در مورد انسانیت

خیــر کـــن بــا خـلق، بهـر ایزدت

یــا بـــرایِ راحــتجــان خـودت

 تــا هـمــاره دوســت بینی در نظــر

در دلت نـایــد ز کین نـاخوش صور

شعر کوتاه درباره انسانیت

اهمیت وفاداری به عهد و پیمان

چون درخت است آدمی و بیخ، عهد

بیـخ را تیــمــار می بایـــد بـه جهد

عهـدفاسد، بیخِ پوســــــــیده بود

شعر نو درباره انسانیت

هیچکس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست

و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست!

و کسی فکر نکرد که چرا «ایمان» نیست!! 

و زمانی شده است که به غیر از «انسان» هیچ چیز ارزان نیست

شعرهایی در مورد انسانیت

از همان روزی که دستِ حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرتِ هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مُرد

گر چه آدم زنده بود …

شعر زیبا در مورد انسانیت

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود

شعر مولانا در مورد انسانیت

قرن ما

روزگار مرگ انسانیت است

سینه ی دنیا ز خوبی ها تهی است

شعر زیبا درباره انسانیت

در ازل‌ پرتو حُسنت‌ ز تجلّی‌ دم‌ زد

عشق‌ پیدا شد و آتش‌ به‌ همه‌ عالم‌ زد

جلوه‌ای‌ کرد رُخت‌، دید مَلَک‌ عشق‌ نداشت

عینِ آتش‌ شد از این‌ غیرت‌ و بر آدم‌ زد

شعر زیبا در مورد انسانیت

غلام‌ همّت‌ آنم‌ که‌ زیر چرخ‌ کبود

ز هر چه‌ رنگ‌ تعلّق‌ پذیرد آزاد است‌

اشعار زیبا در مورد انسانیت

تن‌ آدمی‌ شریفست‌ به‌ جان‌ آدمیّت

نه‌ همین‌ لباس‌ زیباست‌ نشان‌ آدمیّت‌

شعری زیبا درباره انسانیت

اگر آدمی‌ به‌ چشم‌ است‌ و دهان‌ و گوش‌ و بینی

چه‌ میان‌ نقش‌ دیوار و میان‌ آدمیّت‌

شعر های زیبا در مورد انسانیت

خور و خواب ‌و خشم‌ و شهوت‌، شَغَبست‌ و جهل‌ و ظلمت‌

حَیَوان‌ خبر ندارد ز جهان‌ آدمیّت‌

اشعار.زیبا درباره انسانیت

به‌ حقیقت‌ آدمی‌ باش‌ و گرنه‌ مرغ‌ باشد

که‌ همین‌ سخن‌ بگوید به‌ زبان‌ آدمیّت‌

شعرهای زیبا درباره انسانیت

مگر آدمی‌ نبودی‌ که‌ اسیرِ دیو ماندی

که‌ فرشته‌ ره‌ ندارد به‌ مکان‌ آدمیّت‌

شعر انسانیت

اگر این‌ درنده‌ خوئی‌ زطبیعتت‌ بمیرد

همه‌ عمر زنده‌ باشی‌ به‌ روان‌ آدمیّت‌

شعر انسانیت مرده بود

رسد آدمی‌ به‌ جائی‌ که‌ به‌ جز خدا نبیند

بنگر که‌ تا چه‌ حدّست‌ مکان‌ آدمیّت‌

طیَران‌ مرغ‌ دیدی‌، تو ز پایبند شهوت

بدر آی‌ تا ببینی‌ طیران‌ آدمیّت‌

نه‌ بیان‌ فضل‌ کردم‌ که‌ نصیحت‌ تو گفتم‌

هم‌ از آدمی‌ شنیدیم‌ بیان‌ آدمیّت‌

شعر در مورد انسانیت


نوشته شده توسط اردوان اردوان | نظرات دیگران [ نظر] 
شنبه 96 شهریور 18 , ساعت 10:15 عصر

شعر در مورد ادب

شعر در مورد ادب,شعر در مورد ادب و تواضع,شعر در مورد ادبیات بومی,شعر در مورد ادبیات بومی ایران,شعر در مورد ادبیات,شعر در مورد ادبیات فارسی,شعر در مورد ادبیات بومی,شعر در مورد ادبیات ایران,شعر در مورد ادب و تربیت,شعر در مورد ادبیات بومی شیراز,شعر کودکانه در مورد ادب و تواضع,شعر درباره ادب و تواضع,شعر کودکانه درباره ادب و تواضع,شعری در مورد ادب و تواضع,شعر کوتاه در مورد ادب و تواضع,یک شعر در مورد ادب و تواضع,شعر و داستان در مورد ادب و تواضع,شعری درباره ادب و تواضع,شعر درمورد ادب تواضع,شعر در مورد ادبیات بومی اصفهان,شعر در مورد ادبیات بومی تبریز,شعر در مورد ادبیات بومی مازندران,شعر در مورد ادبیات بومی از فردوسی,شعر در مورد ادبیات بومی بوشهر,شعر در مورد ادبیات بومی گیلان,شعر در مورد ادبیات بومی اذربایجان غربی,شعر درباره ادبیات بومی ایران,شعری درباره ادبیات بومی ایران,شعری درباره ی ادبیات بومی ایران,شعری در مورد ادبیات بومی ایران,شعر کوتاه در مورد ادبیات بومی ایران,شعر هایی در مورد ادبیات بومی ایران,شعری کوتاه در مورد ادبیات بومی ایران,شعری کوتاه درباره ادبیات بومی ایران,شعری در مورد ادبیات فارسی,شعر درباره ادبیات فارسی,شعری در باره ادبیات فارسی,یک شعر در مورد ادبیات فارسی,شعر فردوسی در مورد ادبیات فارسی,شعر فارسی در مورد ادبیات بومی,شعر کوتاه درباره ادبیات فارسی,شعری در مورد ادبیات بومی,شعر درباره ادبیات بومی,شعر ادبی در مورد ایران,شعری در مورد ادبیات ایران,شعر در باره ادبیات ایران,شعری در باره ادبیات بومی ایران,شعری درباره ادبیات ایران,شعر در مورد ادب و احترام,شعری در مورد ادب و احترام,شعری در مورد ادب وتربیت,شعر درباره ادبیات بومی شیراز,شعری درباره ادبیات بومی شیراز

شعر در مورد ادب

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد ادب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید 

از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد

شعر در مورد ادب

از ادب پرنور گشته‌ست این فلک

وز ادب معصوم و پاک آمد ملک

بد ز گستاخی کسوف آفتاب

 

تا زنده ای، برو، ادب آموز بهر نام
کین نفس آدمی به ادب نامور شود
گر کند بر تو بی ادب انکار
تو بکوش و ادب نگه میدار
ور زانکه باز رای ادب کردنی بود
نیمی مرا ادب کن و نیمی شراب را
عصای کلیم ار به دستم بدی
به چوبش ادب را ادب کردمی
بس که قفای آسمان خوردم و یافتم ادب
تا ادب اذ السما کوفت قفای آسمان
مرد سخن را ازو نواختن و بر
مرد ادب را ازو وظیفه دیوان
این چنین جلف و بی ادب زانی
که تو تازی ادب همی خوانی
ای نیاموخته ادب ز ایوان
ادب آموز زین پس از ملوان
باادب مرد سرخ رو گردد
بی ادب چون سگان کو گردد
با ادب شربت زلال خورد
بی ادب سخت گوشمال خورد
ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید
از عمل سوخته عکس العملی ساخته ام
شوخی طفل یکی صد شود از رو دادن
ادب بی ادبان را به ادب باید کرد
صائب به ادب باش که گردون ز حوادث
صد دست برآورده برای ادب تو
گشت از ترک ادب هر بی حیایی کامیاب
من درین محفل ادب آموختم بی فایده
زبان بگشاد و گفت ای بی ادب مرد
ترا امشب بدین سگ حق ادب کرد
چو باشی با ادب یابی معانی
چو باشی بی ادب زو باز مانی
ادب آمد درین ره اصل هر کار
همی گویم ادب زنهار زنهار
ادب را دوست دار و با ادب باش
بقدر خویش دائم در طلب باش
ادب چیزیست بیرون از دل و جان
ادب مر دوستدار سر جانان
ادب چیزیست بیرون از دل و جان
ادب مر دوستدار سر جانان
ادب همه ملکان خصم را بحرب کنند
بزر سرخ کنی خصم خویش را تو ادب
پشت اهل ادبست او و خریدار ادب
زین همی تیز شود اهل ادب را بازار
اهل ادب را به خانه برد و وطن داد
علم و ادب را فزودقیمت و مقدار
ادب عزیز ازو گشت ورنه پشت ادب
شکسته بودو رخ لاله گونش گشته چو کاه
نام نیکو و جمال و شرف و علم و ادب
بادبیری بتو کردند دبیران تسلیم
دیوان ادب فرد کرم دفتر دانش
اکسیر خرد جوهر جان عنصر فرهنگ
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زله ها برداشتند
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد

نوشته شده توسط اردوان اردوان | نظرات دیگران [ نظر] 
شنبه 96 شهریور 18 , ساعت 5:15 عصر

شعر در مورد لب

شعر در مورد لب,شعر در مورد لب یار,شعر در مورد لب معشوق,شعر درمورد لب یار,شعر در مورد بوسیدن لب یار,شعر در باره لب یار,شعر درباره لب یار,شعر عاشقانه در مورد لب یار,شعر درباره لب معشوق,شعر لب,شعر لب و بوسه,شعر از لب و بوسه,شعر نو لب و بوسه,شعر عاشقانه لب و بوسه,شعر درباره لب و بوسه,شعر لب بوسه,شعر درمورد لب و بوسه,شعر لب و بوسه و آغوش,شعر بوسه و لب یار,شعر طنز لب و بوسه,شعر در وصف لب,شعر در وصف لب یار,شعر در وصف خال لب,شعری در وصف لب یار

شعر در مورد لب

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد لب برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

قند آمیخته با گل نه علاج دل ما است

بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند

شعر در مورد لب

جان من بوسه بده عذر میار

دیدن روی تو عید است مرا

شعر در مورد لب یار

دارد لب من تشنگی بوسه بسیار

چون مزرعه خشک که دارد غم باران

شعر در مورد لب معشوق

سه بوسه کز دولبت کرده‌ای

وظیفه من اگر ادا نکنی قرض دار من باشی

شعر درمورد لب یار

بوسه کی گردد از آن لبهای جان پرور جدا؟

کی به افسون می‌شود شیرینی از شکر جدا؟

شعر در مورد بوسیدن لب یار

چه آیتی تو مگر ساحری که شاه و گدا

هر آنکه دید لبت بوسه‌ای گدائی کرد

شعر در باره لب یار

توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون

می‌گزم دست چرا گوش به نادان کردم

شعر درباره لب یار

یک بار بوسه‌ای ز لب تو ربوده‌ام

یک ‌بار دیگر آن شکر ستانم آرزو است

شعر عاشقانه در مورد لب یار

مبوس جز لب معشوق و جام می‌حافظ

که دست زهد فروشان خطااست بوسیدن

شعر درباره لب معشوق


نوشته شده توسط اردوان اردوان | نظرات دیگران [ نظر] 
   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ